خلوت‌گزيد? خنده‌ساز

سيدنا، فرزند سيدعلي، متولد ششم مرداد سال ۱۳۲۷ بود. هنوز ۱۸ سال کامل را نداشت که به تحريريه اصلي توفيق (۱۳۴۵) راه پيدا کرد. تحريريه‌اي که نسل طلايي آن روزهاي توفيق را با نام بزرگاني همچون حالت، جلي، فرات، روحاني، خرمشاهي، حاجي‌حسيني، گلستاني،… و جواناني همچون شاپور، فرجيان، صابري‌فومني، صلاحي، کيمياگر، احترامي، گويا، عرباني، درمبخش، پاکشير و… در خود جاي داده بود. ستون‌هاي لطيفه، مونولوگ و ديالوگ‌هاي طنز، ضرب‌المثل‌هاي روز و تحليل طنزآميز از اخبار روز با اسامي مستعار «دم‌بريده» و «خيارچنبر» نخستين کوشش‌هاي سيدنا در توليد محتواي طنز در توفيق است. اگر بخواهيم به اهميت کار سيدنا پي ببريم کافيست يادآوري کنيم ردپاي ستون‌هاي طنزي که در دهه چهل و پنجاه توسط سيدنا طراحي و ابداع شدند، هنوز هم کم و بيش در مطبوعات طنز امروز ديده مي‌شوند. آثاري اغلب کوتاه اما پرشمار و متنوع که نشاني از خلاقيت‌هاي او در توليد محتواي طنز بوده است. امروزه با تورق آرشيوهاي توفيق در دوره سوم انتشارش، هوشمندي سيدنا در خلق ترکيب‌هاي طنزآميز در قالب جوک و لطيفه از اخبار عادي و ساخت انواع قالب‌هاي جديد از جمله «ميني نمايشنامه»، جدول طنز «کار بيکاري» و نيازمندي‌هاي طنز به‌خوبي مشهود است. ابوتراب جلي در شماره سالنامه سال ۱۳۴۸، در توصيف ويژگي‌هاي هيأت تحريريه توفيق از جمله کيومرث صابري‌فومني، سيداحمد سيدنا، مرتضي معتضدي و محمدعلي گويا  سروده بود:

«لوده و دم‌بريده، شبدر و لال

منبع عقل و علم و فضل و کمال!

همگي را خدا نگهدارد

از قضا و بلا نگهدارد!»

با توقيف توفيق در سال ۱۳۵۰، پاي سيدنا به مجله «کاريکاتور» باز مي‌شود و در آنجا به‌ سرعت تبديل به يکي از اصلي‌ترين نويسندگان تحريريه مي‌شود. هرچند مجله کاريکاتور به‌خاطر برخي حمايت‌هاي پشت‌پرده حکومتي هرگز مانند توفيق از اقبال عمومي برخوردار نمي‌شود اما تنوع بالاي ستون‌هاي سيدنا، نشانه‌اي از فرصت‌شناسي او در تجربه قالب‌هاي متفاوت در طنزنويسي است که با اقبال بسياري از سوي مخاطب روبرو مي‌شود. «سرآشپز کاريکاتور تقديم مي‌کند…»، «مددکار اجتماعي کاريکاتور در خدمت شما»، «شوخي هفته»، «انشاءهاي يک بچه مدرسه‌اي»، «شوخي با نشريات»، «آلبوم هفته»، «حرف‌هاي بيکاري»، «خبرهاي داغ داغ و سرد سرد» و… عناويني از ستون‌هاي ثابت و متنوع سيدنا است که بيشتر تِم و مضاميني اجتماعي، فرهنگي و هنري دارند. با وقوع انقلاب و تعطيلي بسياري از مطبوعات طنز، سيدنا باتوجه به تخصص‌اش در ساخت نمايشنامه‌ها و لطيفه‌هاي کوتاه، همانند برخي از همکارانش به راديو و تلويزيوين پيوست. همين‌طور در مقطعي با مجله «فکاهيون» (به سردبيري ابوالقاسم صادقي) همکاري کرد. فکاهيون در دهه شصت، مهمترين مجله طنز آن روزها بود که برخي از تحريريه سابق توفيق نيز با آن همکاري مي‌کردند اما با ورود به دهه هفتاد و انتشار گل‌آقا با دعوت مرتضي فرجيان، سيدنا نيز به گل‌آقا پيوست تا دوره متأخر کاري‌اش را بار ديگر در کنار دوستان قديمي‌اش آغاز کند. در گل‌آقا سيدنا علاوه بر دو اسم مستعار پيشين، با اسامي دو پسرش «آقا عماد» و «عليرضاخان» نيز قلم مي‌زد. در گل‌آقا بود که بار ديگر سيدنا به گزيده‌تر نويسي به سبک دوره توفيق بازگشت و کيفيت آثارش را بالاتر برد. هنوز هم با خواندن آثار اين دوره او مي‌توان به عمق نوآوري‌هايش پي برد. او معتقد بود «وظيفه طنز خنداندن مردم نيست بلکه وظيفه‌اش آگاهي دادن به آنان است؛ البته اين نوع وظيفه بايد با نوعي پختگي و متانت همراه باشد. طنزنويس قصدش از ميان برداشتن ناهنجاري‌ها و يا لااقل اصلاح آنها است. قصدش طعنه زدن و کنايه است و چه بهتر که اين کار به دور از هر نوع پرخاشگري باشد.»

سيدنا را بايد از آخرين نسل طنزنويسان پيش از انقلاب دانست که حضوري موثر در مهمترين نشريات طنز روزگار خودش داشت. نسلي که توليد محتواي طنز، بيش از فکاهه برايشان اهميت داشت و اغلب از طنز به‌عنوان ابزاري براي نقد دولت و حاکميت استفاده مي‌کردند. سيدنا، در عين سرشناسي ميان اهالي طنز، اما زندگي دور از حاشيه‌اي داشت. با آن‌که گنجينه‌اي از تاريخ‌شفاهي مطبوعات طنز ايران بود اما هرگز فرصت نکرد تا گزيده‌اي از آثارش را منتشر کند، شايد همين مسأله باعث شد تا در ميان طنزنوسان جوان امروز کمتر شناخته شود. او گزيده‌گو، حاضرجواب و نازک‌انديش بود. با تواضع خودش را اهل قلم نمي‌دانست و معتقد بود «اهل قلم واقعي قصاب سر گذر است، با آن همه قلم در مغازه‌اش». با مطالعه ستون «شوخي با مطبوعات» پي مي‌بريم که هر هفته سيدنا با چه ممارست، تجربه و حوصله‌اي سوژه‌هايش را از ميان تيترهاي ده‌ها عنوان روزنامه و مجله انتخاب مي‌کرده است. وقتي از او پرسيده بودند چرا از بيان ذهني‌تان از طنز استفاده مي‌کنيد صادقانه گفته بود «مثل اين است که از يک نقاش بپرسيد براي بيان ذهني‌تان چرا از نقاشي استفاده مي‌کنيد!» خوشا به حال ما که آثارش را خوانديم و در هوايش زيستيم و بدا به حال ما که حضورش را مغتنم ندانستيم و او را از دست داديم.

«سيداحمد سيدنا» طنزنويس قديمي مطبوعات، جمعه (?? خردادماه ۱۳۹۷) پس از گذراندن يک دوره سخت بيماري، از دنيا رفت.

 

نمونه‌اي از آثار کوتاه طنز او چنين است:

*

آگهي

 اطلاعيه

جناب آقاي ابوالقاسم فردوسي!

بررسي اشعار جناب‌عالي، به‌خصوص بيت «بسي رنج بردم در اين سال سي…» نشان مي‌دهد که سي سال خدمت رسمي شما به اتمام رسيده و مي‌توانيد طبق قانون به افتخار بازنشستگي نايل شويد

«سلطان محمود غزنوي».

*

گپ

از دوستي که در يکي از شرکت‌هاي توليدي مشغول کار است پرسيدم شرکت شما امسال به توليد انبوه رسيده يا نه؟ گفت شرکت‌مان با اين وضع ارز که نه ولي خودم رسيدم! گفتم چطور؟ گفت عيالم سه‌قلو زائيد! 

*

زن: چرا قوطي کبريت داده‌اي دست بچه؟ يک وقت دار و ندار و زندگي‌مان را به آتش مي‌کشد!

مرد: خيالت راحت باشد، کبريت وطني است، روشن نمي‌شود!

*

آگهي

مژده به حقوق‌بگيران: ديگر از پاره بودن پول‌هاي تحويلي خود ناراحت و عصباني نباشيد. بانک شما افتخار دارد که به همراه پرداخت حقوق و عيدي آخر سال شما يک عدد نوارچسب نيز به عنوان عيدي در اختيار شما عزيزان قرار دهد!

«بانک شما»

*

معاني اللغات

کف‌بين: کسي که دست همه را مي‌خواند.

کفاش: کسي که براي همه پاپوش درست مي‌کند.

خياط: کسي که هميشه توي نخ اين و آن مي‌رود.

بچه: کسي که پا توي کفش اين و آن مي‌کند.

*

آگهي

آلبالو و گيلاسي را که چشمتان مي‌چيند، خريداريم

«ميوه‌فروش سر گذر».

*

خبر ورزشي: ديشب در منزل فتح‌الله خان که مهماني بود، يک مسابقه هيجان‌انگيز مشت‌زني انجام شد. در اين مسابقه مهمانان فتح‌الله خان، شيريني‌ها را مشت مي‌زدند و توي جيب‌شان  مي‌ريختند و بالاخره توانستند ميزبان را مغلوب نمايند!

*

حذف دروس زائد

درس «زبان» را بايد صد درصد برداشت چون تنها چيز بدردنخور همين «زبان» است که اگر خيلي فايده داشته باشد فقط مي‌تواند سر سبز را به باد بدهد!

 

سيد عمادالدين قرشي

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=314063
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.