بیا تا قدر یک جمله بدانیم؛ چه کسانی به اهمیت جملات کوتاه پی بردند؟
بیا تا قدر یک جمله بدانیم؛ چه کسانی به اهمیت جملات کوتاه طنز پی بردند؟
نویسنده: بنیامین نوری
همه ما با عبارت «کمیت مهم نیست کیفیت مهمه» آشنایی کامل داریم چون حداقل یک بار برای مهمانی خانه عمویمان رفتهایم و هنگام بازگشت از مادرمان شنیدهایم: «این زنعموتون فکر کرده سامان گلریزه… هفت نوع غذا درست کرده، یکی بینمک، یکی نپخته، یکی بیمزه… نمیدونه کمیت مهم نیست کیفیت مهمه… دوشیزه خانم یه غذا درست کن ولی خوب درست کن.» خلاصه که میدانیم کیفیت مهم است ولی خداوکیلی چقدر به آن توجه میکنیم؟
فرقی نمیکند نویسنده باشیم یا نباشیم گاهی خیلی راحت از کنار یک جمله میگذریم و به انگشت کوچک پای چپمان هم نیست که یک جمله چقدر میتواند قدرت داشته باشد. یک جمله میتواند کاری کند کارستان. یک جمله میتواند تأثیری داشته باشد که یک رمان ششصد صفحهای از عهدهاش برنیاید.
یک جمله میتواند کلمات را مثل تکههای یک پازل طوری کنار هم بچیند که با هر بار دیدن و خواندنشان سیر نشویم.
در میان طنزنویسهای خودمان کم نیستند آنهایی که قدر یک جمله را دانستند و با نوشتههایشان این را برایمان اثبات کردند. بیایید با دوتایشان آشنا شویم:
۱. پرویز شاپور، پدر کاریکلماتور فارسی
پرویز شاپور جملات کوتاه و طنزآمیزی را برای نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو مینوشت. جملات شاپور به شکلی بودند که نه میشد آنها را کلمات قصار نامید، نه میشد اسمشان را شعر گذاشت.
برای همین احمد شاملو دستبهکار شد و خودش نامی را برای نوشتههای پرویز شاپور خلق کرد. او واژههای «کاریکاتور» و «کلمات» را با هم ترکیب کرد و «کاریکلماتور» را آفرید. امّا چرا این نام؟ چرا این واژهها؟
چون تصویرپردازیهای شاپور باعث شده بود نوشتههایش مانند کاریکاتوری باشند که با کلمات نوشته میشدند. مثل جمله زیر:
هنگامی که آب مینوشم، اعضای داخلیام چتر بالای سرشان نگه میدارند. (پرویز شاپور)
امروزه ما بیشتر جملاتی را کاریکلماتور میشماریم که با کلمات بازی میکنند. درست است که بخشی از کاریکلماتورهای پرویز شاپور با کلمات بازی میکردند ولی جملات شاپور فقط به این دسته محدود نمیشوند.
عمران صلاحی کاریکلماتورهای پرویز شاپور را به چهار دسته تقسیم میکند:
۱. شاعرانهها:
خودنویسم را از سیاهی شب پُر میکنم و از سپیدی صبح مینویسم. (پرویز شاپور)
۲. بازی با کلمات:
چه افتخاری بالاتر از اینکه دندههایم تمام اتوماتیک است. (پرویز شاپور)
۳. طنزهای اجتماعی:
برای اینکه کسی در کارم دخالت نکند مدتی است که اصولاً کاری انجام نمیدهم. (پرویز شاپور)
۴. وارونگی و دیوانگی:
به ماهی فکر میکردم، ولی فراموش کردم به آب هم فکر کنم، در نتیجه ماهی فکرم مُرد. (پرویز شاپور)
از پرویز شاپور هشت کتاب کاریکلماتور منتشر شده که انتشارات مروارید همه این هشت کتاب را در یک کتاب تحت عنوان «قلبم را با قلبت میزان میکنم» چاپ کرده است.
لینک خرید کتاب «قلبم را با قلبت میزان میکنم» نوشته «پرویز شاپور»
۲. جواد خیابانی… ببخشید جواد مجابی!
جواد مجابی نویسنده دیگری است که عظمت جملات کوتاه را کشف کرد و با انتشار کتاب «یادداشتهای یک آدم پرمدعا» قدرت نوشتنش را به رخمان کشید. بعضی از نوشتههای جواد مجابی مثل پرویز شاپور با کلمات بازی میکنند، مثل جمله زیر:
ناشران ادبی از حروف الفبا بیشتر به حرف «ن» توجّه دارند، برای همین است که غالباً می پرسند این کتاب چقدر «نون» دارد؟ (جواد مجابی)
امّا به قول عمران صلاحی نوشتههای جواد مجابی با پرویز شاپور یک فرق اساسی دارند؛ جملات آقای مجابی عینیاند و جملات پرویز خان ذهنی.
بیایید چند جمله دیگر از جواد مجابی بخوانیم تا به عینی بودنشان پی ببریم:
– از آنموقع که سمعکم را گم کردهام، حرفها چقدر منطقی و زیبا به نظر میرسند. (جواد مجابی)
– آنکه میگوید قدم شما به روی چشم یا به چشمش خیلی اطمینان دارد یا قدم ما را دست کم گرفته است. (جواد مجابی)
– نصیحت را اگر به خاطر نسپاری بهتر است، حیف از حافظهات. (جواد مجابی)
حالا دیدید که جملات این دو نویسنده با هم فرق میکند؟ اصلاً برای همین است که جواد مجابی، پرویز شاپور را اینگونه توصیف میکند: «پیرمردی که هنوز پوسته کودکیاش را ترک نگفته است.»
متأسفانه کتاب «یادداشتهای یک آدم پرمدعا» دیگر چاپ نمیشود ولی جواد مجابی کتاب دیگری به نام «بغل کردن دنیا» نوشته که میتوانید جملات طنزآمیز او را در این کتاب هم بخوانید.
لینک خرید کتاب «بغل کردن دنیا» نوشته «جواد مجابی»
از اتاق فرمان اشاره میکنند چرا از جواد خیابانی نام نمیبریم، هر جمله جواد آقا خودش اندازه یک رمان شانزده جلدی حرف دارد. برای همین ان شاءلله در آیندهای نزدیک یک مطلب را کامل اختصاص میدهیم به استاد خیابانی عزیز.
پایان
برای مطالعه سایر مطالب اینجا کلیک کنید.