تقديم به حماسه سازان عاشورا

بر روي پاي خواهر خود آرميده است
به به چه‌ خوب قصه به پايان رسيده است

«گلچين روزگار عجب خوش سليقه است»
بنگر چه قدر لاله از اين دشت چيده است

پيچيده بوي پيرهنش بين خيمه‌ها
آن يوسفي که گرگ تنش را دريده است

آخر بگو چگونه بگردد به دور شمع
پروانه‌اي که پيله به دورش تنيده است

بردار دست از سر سردار بي سران
شمشير کي گلوي گلي را بريده است

از تاب تشنگي به تب افتاده کودکي
ماهي که طعم تشنه لبي را چشيده است

روزي براي دشمن دين سيل مي‌شود
اشکي که از دو چشمه‌ي چشمش چکيده است

شيريني و حلاوت اين شور شيعه را
پاي پياده تا به کجاها کشيده است

دل داده‌ام به دامن دلدار دلبران
دل را خدا براي همين آفريده است

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=311449
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.