تقديم به حضرت عباس(ع)
رعناترين سروي و گلها عاشقونه، دلگرم زير سايهي تو جا گرفتن
بيآبروها آبو روي باغ بستن، بيآبروها آبو از دريا گرفتن
اونايي که با داس ياسو چيده بودن، تيغ و تبر رو دست مشتي مست دادن
از دست گلها، آه! کاري بر نيومد، وقتي که دستاي تو رو از دست دادن
مشک تو غرق اشک بود و ناله ميکرد، ميديد دريا دست امواج سرابه
لبريز بغضي تلخ بود و غصه ميخورد، ابري که ميديد آرزوش نقش بر آبه
سينه به سينه عشق تو تکثير ميشه، عشق تو توو چشم عزادارات پيداست
از لحظهاي که پرچمت افتاد رو خاک، هر جاي دنيا پرچمت بي وقفه بالاست
دستي بکش روي سرم، آروم بگيرم، درمون دردي و قرار بيقراري
دستاي تو پيش خدامون رد نميشه، توو حل هر مشکل فقط تو دست داري