بررسي معنا و مفهوم واژه «آيروني»

 

بيشتر واژه‌ها و اصطلاحاتي که در حوزه ادبيات طنز از آنها نام برده مي‌شود، ريشه در ادبيات عرب دارند و طبق معنا و مفهوم مشخصي که دارند استفاده مي‌شوند. اصطلاحاتي مانند طنز، هزل، هجو، مطايبه، تهکّم، تعريض و … که با توجه به وجود اشتراکات عميق تاريخي، فرهنگي و مذهبي، يافتن معنا و مفهوم معين هريک از اين لغات و اصطلاحات چندان سخت به نظر نمي‌رسد. بسياري از اين واژگان از گذشته تا کنون به قدري در ادبيات فارسي به کار گرفته شده‌اند که ديگر بيگانه محسوب نمي‌شوند.

بعضي از اصطلاحات هم هستند که ريشه غربي دارند و با رواج يافتن نهضت ترجمه در ادبيات فارسي به کار گرفته شدند. هرچند بعضي از اين لغات و اصطلاحات در طي زمان در قالب و معناي خاصي ظهور و بروز يافتند، اما هنوز بطور دقيق معادل ويژه و مشخصي براي آنها وجود ندارد و بيشتر معادل با چند واژه مجزا قرار گرفته‌اند. مانند humor ،  satire ، mockery ، sarcasm  و … .

در بررسي و مطالعه واژگان و اصطلاحات کاربردي غربي در ادبيات به ويژه در حوزه طنز، واژه «آيروني» به لحاظ گستردگي معنا و مفهوم و نيز شکل استفاده از ديگر لغات متمايز است، به طوري‌که گاهي به عنوان يک تکنيک کلامي(verbal irony)، گاهي در قالب ساختار(structure irony)، گاهي در قالب يک صنعت بلاغي(rhetorical irony)، گاه به صورت يک موقعيت خاص در يک اثر ادبي (مانند Comic)، گاه به شکل يک زاويه نگاه در خلق يک اثر نمايشي (مانند Romantic) و … به کار برده مي‌شود.

 

اين لغت از قرن شانزدهم به عنوان آرايه ادبي وارد ادبيات داستاني شد. اين واژه از لاتين و در نهايت يوناني (ε?ρωνε?α) با تلفظ اِيرونيا مشتق شده‌است که معني دورويي و جهالتي که از عمد است، مي‌دهد.

عابدين پاپي در مقاله‌اي درباره آيروني مي‌نويسد: «با نضج و بارور شدن فلسفه در مهد کشور آلمان، اين واژه نيز در پايان قرن هيجدهم و آغاز قرن نوزدهم در اين کشور متداول مي‌شود و معاني جديد پيدا مي‌کند. به‌گونه‌اي که اگوست ويلهلم شلگل طرز ارائه را در شکسپير آيرونيک مي‌بيند. استعداد خودفريبي انسان، دورويي نيمه‌آگاهانه‌ انسان با خودش که حتي بزرگ‌مردان به وسيله‌ آن مي‌کوشند؛ نفوذ تقريباً اجتناب‌ناپذير انگيزه‌هاي خودخواهان در طبيعت بشري را پنهان کنند.

(درس گفتارهايي درباره‌ي نمايش و ادبيات (۱۸۰۸)، ترجمه‌ي جان بلک لندن، ۱۸۶۱،ص.۳۶۹)»

همچنين محمدرضا اصلاني در فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز خود درباره پيشينه لغت آيروني آورده است:

« آيرون يکي از سه شخصيت قراردادي کمدي هاي قديم يونان است که در تقابل با آلازون قرار مي‌گيرد. آيرون زيرک و آب زيرکاه است. ولي در ادبيات غرب آيرون به دليل تظاهر به حماقت و آسيب‌پذيري وجه تسميه اصطلاح ادبي آيروني قرار گرفته است. در کمدي‌هاي قديم يونان صحنه‌هايي وجود دارد که يکي از شخصيت‌ها با خود گفتگو مي‌کند و شخصيتي ديگر، رو به تماشاچيان درباره او حرف‌هاي کنايه‌دار مي‌زند. اين‌گونه صحنه‌ها تقابل آيرون و آلازون را نشان مي‌دهد و موجب همدلي تماشاچيان با آيرون مي‌شود.»

 

وسعت معنا و مفهوم اين واژه، و تحقيق و پژوهش براي شناخت بيشتر اين مفاهيم، هنوز يکي از مسائل مهم ادبيات غرب است. به طوري‌که داگلاس کالين موکه در مقدمه کتاب آيروني خود مي‌نويسد: «اگر روزي احساس کرديد که مايليد کسي را به سرگيجه فکري و تحليلي دچار کنيد، يکي از بهترين راهها اين است که از او بخواهيد درجا آيروني را برايتان تعريف کند.»

او در ادامه مي‌گويد:« … به نظر مي‌رسد که مي‌توان تعريفي پيدا کرد که کل طيف‌ آيروني را در بر بگيرد به شرطي که اول در مورد «کل طيف آيروني» به توافق برسيم … به عبارت ديگر آيروني نه فقط شکل‌هاي بسيار گوناگوني دارد بلکه هنوز در حال رشد مفهومي است. در قرن شانزدهم آيروني فقط صنعتي ادبي بود، البته چيزي هم که ما در عصر کنوني به آن آيروني مي‌گوييم وجود داشت و به کار مي‌رفت اما نامي نداشت. امروزه آيروني براي هرکس مفهومي دارد. قطع نظر از آنکه اين سخن در مورد کشورهاي مختلف هم به اندازه افراد مختلف صادق است، در خود کشورهاي انگليسي زبان نيز دو گرايش در دو سر طيف مفهومي آيروني وجود دارد. يک گرايش به حدي آن را بسط مي‌دهد که رکن اساسي و مميزي ادبيات خلاقه مي‌شود، و گرايش ديگري آن را محدود به اين يا آن شکل ناب آيروني مي‌کند.»

 

کالين موکه در اين کتاب سعي کرده است تا اندازه‌اي گستردگي مفهوم اين واژه را در قالب نمونه‌هاي متفاوت ادبي از قبيل شعر، داستان، نمايشنامه به نمايش بگذارد.

در ادامه براي درک بهتر و بيشتر اين واژه، چند نمونه از تعريف و شرح واژه آيروني را که توسط صاحب‌نظران ادبيات غرب و مراکز علمي – ادبي ارائه شده است، با هم مرور مي‌کنيم:

هنري واتسون فاولر، در کتاب زبان انگليسي پادشاه مي‌گويد: «هر تعريفي از آيروني-هرچند ممکن است هزاران تعريف از آن ارائه شود، اما تعداد کمي از آن‌ها مورد پذيرش است- بايد شامل اين بشود که چيزي که در لايه سطحي گفته مي‌شود با چيزي که در لايه‌هاي زيرين گفته مي‌شود نبايد يکسان باشد.»

فاولر در يک فرهنگ لغت از کارکرد انگليسي جديد مي‌گويد:

«آيروني يک نوع گفتمان است که بايد ذهن مخاطب دوگانه فرض شود، يک بخش آنان که آن چيز که بايد بشنوند، مي‌شنوند و درک نمي‌کنند، و بخش ديگر خوانندگاني که از هر دو سطح آگاه است و درک مي‌کند. اين اصطلاح گاهي مترادف با نامتجانس استفاده مي‌شود و به هر چيز عجيب و غريب بي‌اهميتي اطلاق مي‌شود در شرايطي که مخاطب دوگانه‌اي ندارد.»

 

در فرهنگ واژگان انگليسي آمريکن هريتيج هم معني ثانويه آيروني به اين صورت آمده است:

« ناسازگاري ميان آنچه انتظار رخ دادنش وجود دارد و آنچه رخ مي‌دهد.» اين مفهوم اگرچه مترادف نامتجانس نيست، اما با تعريف آيروني نمايشي و موقعيت يکسان است. در تعاريف آيروني ناسازگاري اغلب موجود است اما ناسازگاري بايد برخي جنبه‌هاي حماقت يا غرور انسان را آشکار کند؛ بنابراين کاربرد مورد استفاده فرهنگ واژگان آمريکن هريتيج استفاده آيروني براي اتفاقات تأسف‌بار صرف يا نااميدي‌هاي غافل‌گيرکننده قابل قبول نيست زيرا هيچ چيز از غرور يا حماقت انسان را نشان نمي‌دهد.»

 

همچنين از اين جنبه فرهنگ انگليسي آکسورد بيان مي‌کند:

«شرايطي که کردار و رويدادهاي مربوط به يک شخصيت متضاد آنچه هست يا به صورت طبيعي از آن انتظار مي‌رود، قرار بگيرد: يک نتيجه متناقض از رويدادها به طوري که وعده‌ها و تناسب چيزها به استهزاء گرفته شود.»

همان‌طور که بيان شد، يافتن معادل براي واژگان و لغاتي که از يک زبان، ادبيات و فرهنگ بيگانه وارد ادبيات فارسي شده‌اند همواره يکي از مسائل سخت پيشِ‌روي زبان‌شناسان و صاحب‌نظران ادب فارسي بوده است. به طوري‌که هرکدام به نحوي در اين زمينه تلاش کرده‌اند و نتيجه تحقيقات و پژوهش‌هاي خود را به گونه‌اي در قالب تعريف، معادل‌سازي و شرح شيوه کاربرد بيان کرده‌اند.

 

دکتر علي اصغر حلبي در کتاب گرانقدر تاريخ طنز و شوخ طبعي در ايران و جهان اسلام در فصل مربوط به بررسي واژگان و اصطلاحات، با تکيه بر فرهنگ قاموس، «آيروني» را معادل «تهکّم» قرار داده و آورده است:

«تهکّم(=mockery, irony) : استهزاء، فسوس و لاغي(شرح قاموس) در ترجمه تاريخ يميني(???، چاپ دکتر جعفرشعار) آرد:

«زبان تهکّم و تحکّم در وي کشيدند و گفتند: خداوندگار تو در مُحال سعي کند و بر باطل سخن راند.»

تهکّم نفرين و دشنام: آخرين و شايد شاخص‌ترين وجه هجو و هزل در ادب ايراني تهکّم، نفرين و دشنام است. تهکّم نوعي از هزل است، فرق ميان آن دو اين است که ظاهر تهکّم جدّ و باطن آن استهزاء است، و هزل عکس آن است يعني ظاهرِ آن چنانکه گفتيم ياوه‌گويي است ولي باطن آن جدّ است.»

 

ابوالفضل حرّي هم در کتاب درباره طنز خود مي‌نويسد: «البته تا کنون معادل چندان دقيقي در زبان فارسي براي آيروني ارائه نشده است. من در اينجا آيروني را کنايه طنزآميز در نظر گرفته‌ام، حال آنکه آن را به طعنه، وارونه‌گويي، تهکّم، استهزاء، مسخره ، پنهان‌سازي، تمسخر، سخريه، طنز و غيره هم ترجمه کرده‌اند.»

او در ادامه به اقسام آيروني و کاربرد هرکدام از آنها اشاره مي‌کند. 

 

محمدرضا اصلاني درباره معادل واژه آيروني در زبان فارسي مي‌نويسد: «وارونه‌سازي لحني دوگانه مي‌باشد، ارسطو وارونه‌سازي را پنهان کردن مفهوم دروني واقعيت مي‌دانست، مارکوس توليوس سيسرون هم در تعريف آن گفت: «وارونه‌سازي يعني گفتن چيزي و اراده‌ معناي ديگر»

سيروس شميسا در فصل نقد نو کتاب نقدادبي مي‌گويد: «آيروني(irony) به معني وارونه‌گويي، برعکس‌گويي و برعکس فهمي است. به طور کلي عکس آنچه را که بيان شده بايد دريافت، يا مطلب برعکس گفته شده است. اين شيوه معمولاً منجر به طنز مي‌شود.»

سپس در ادامه به معرفي اجمالي چند مورد از اقسام آيروني مي‌پردازد.

 

همچنين سيما داد، پوشيده‌گويي را وجه اشتراک آيروني و کنايه دانسته و مي‌نويسد: «از آنجا که ويژگي مشترک بين آيروني (به معني عام) و کنايه در پوشيده‌گويي است، به اقتضاي متن مي‌توان آيروني و کنايه را مترادف گرفت. با اين حال بايد توجه داشت که آيروني خاصيت خود را از لحن سخن مي‌گيرد حال آنکه کنايي‌بودن سخن ناشي از عاملي درون متني است.»

وي ادامه مي دهد: «هنگامي که آيروني کلامي براي مقاصد استهزايي و هجوآميز (هجو) به کار رود تقريباً با تَهَکُّم و با استعاره‌ي ناساز برابر است. اين قسم گفتار طعنه‌آميز و تهکّمي در ادبيات کلاسيک (کلاسيسيسم) و معاصر فارسي، به ويژه در هجويه‌ها و آثار طنزآلود فراوان يافت مي‌شود.» 

سپس در ادامه، حکايتي را از عبيد زاکاني و همچنين بيتي را از حافظ به عنوان نمونه مي‌آورد:

 

عبيد مي‌گويد:

 

شخصي مولانا عضّدالدين را گفت: اهل خانه من ناديده به دعاي تو مشغول‌اند.گفت ناديده چرا، شايد ديده باشند؟!

همچنين حافظ گفته است:

 

کرده‌ام توبه به دست صنم باده‌فروش

که دگر مِي ‌نخورم بي رخ بزم‌آرائي

 

توبه کردن به دست «صنم باده‌فروش» و مِي نخوردن «بي‌رخ بزم‌آرائي» از خاص?ّت آيروني کلامي برخوردار است.»

 

سپس به ويژگي‌هاي برجسته آيروني پرداخته و اين‌گونه ادامه مي‌دهد: «در ادبيات فارسي اين صناعت را گاه به طنز و گاه به استهزاء و طعنه تعبير کرده‌اند. اما با وجود شباهت‌هاي بسيار، آيروني جامع‌تر از طنز و استهزاء است و با وجود آنکه به صور گوناگون در شعرها و نوشته‌هاي آميخته به طنز به کار رفته است، تا به حال معادل مناسبي برايش نيافته‌اند. با توجه به گستره‌ي معنائي irony در مباحث ادبي غرب، شايد بهترين معادلي که بتوان در زبان فارسي براي آن پيشنهاد کرد اصطلاح «نعل وارونه» باشد که دکتر سيروس شميسا در کتاب کليات سبک شناسي به کار برده است.»

او همچنين درباره ضرورت شناخت انواع آيروني و کارکرد هرکدام براي درک بيشتر معنا و مفهوم اين واژه و رسيدن به تعريفي جامع و کامل از آن آورده است: « آيروني در اصطلاح ادبيات به لحاظ گستردگي معنا، چون منشوري چندوجهي است که امکان دارد هر کس به تناسب برداشت خود، آن را از يک يا دو جنبه تعريف کند. به اين دليل ارائه تعريفي جامع و کامل براي آن مستلزم شناخت اقسام آيروني است.

به لحاظ زبان‌شناسي و سبک‌شناسي مي‌توان گفت جوهر بعضي انواع آيروني، به ويژه نوع کلامي و نمايشي آن را ناآگاهي و بي‌اطلاعي گيرنده پيام (مخاطب) از شرايط محيطي و از فحواي پيام فراهم مي‌آورد.»

 

حال که درباره واژه معناي گسترده و کاربردهاي آن مطالبي عنوان شد، لازم است براي درک بيشتر اين مفهوم اقسام گوناگون آن را نيز بشناسيم تا گستردگي دامنه آن بيش از پيش روشن شود.

به نظر نگارنده، دقيق‌ترين و جامع‌ترين دسته‌بندي انواع آيروني در فرهنگ اصطلاحات ادبي سيما داد با ذکر نمونه‌هاي ادبي ارائه شده که در ادامه آن را با هم مرور مي‌کنيم:

 

  • آيروني بلاغي(Rhetorical irony):

 

در اين قسم آيروني نظر و لحن نويسنده يا گوينده دقيقاً عکس آن چيزي است که بر زبان مي‌آورد.

براي مثال در اين مورد مي‌توان از رساله اخلاق‌الاشراف عبيد زاکاني نام برد که نويسنده با لحني به ظاهر جدي امر به منکر و نهي از معروف مي‌کند و کاملاً واضح است که آنچه مي‌گويد خِلاف رأي و نظر حقيقي اوست.

 

  • آيروني تقدير:

 

در اين قسم، مبناي آيروني بر آن است که تقدير با دخالت و تحميل اراده‌ خود بر نقشه‌ها و تصميمات انسان، جريان هستي را در جهتي که خارج از تصور است، قرار مي‌دهد. در اين زمينه نمونه‌هاي متعددي مي‌توان در ميان قصص فارسي ذکر کرد.

 

 

مولوي در مثنوي قصه‌اي شرح مي‌دهد به اين مضمون:

شخصي هراسان به نزد سليمان پيامبر مي‌رود. سليمان علت سراسيمگي او را مي‌پرسد. شخص در پاسخ مي‌گويد که عزرائيل را ديده و از طرز نگاه او بسيار ترسيده است. اکنون از سليمان مي‌خواهد تا او را با قدرت خويش به هندوستان فرستد بلکه از جانب عزرائيل مصون بماند. سليمان چنين مي‌کند. روز بعد وقتي عزرائيل به نزد سليمان مي‌رود پيامبر از او علت چنان نگاه و برخوردي را جويا مي‌شود. عزرائيل در پاسخ چنين مي‌گويد:

 

گفتش ‌اي شاه جهان بي‌زوال 

فهم کژ کرد و نمود او را خيال

که مرا فرمود حق کامروز ‌هان

جان او را تو به هندستان ستان

ديدمش اينجا و بس حيران شدم

در تفکر رفته، سرگردان شدم

 

۳-آيروني رمانتيک : (Romantic irony)

 

اين اصطلاح را نويسندگان آلماني در قرن هجدهم و نوزدهم باب کردند و تا کنون تعابير متفاوتي از آن شده است. اما عموماً بدان معني است که، نويسنده توهمي را که در خواننده نسبت به غير شخصي بودن اثر خويش ايجاد کرده است، با دخالت مستقيم در آن، از بين ببرد. به تعبير ديگر شاعر يا نويسنده در ضمن نوشتن اثري جدّي، هر از چندگاهي با دخالت‌هاي مستقيم خود و با لحني شوخي‌آميز، به خواننده تفهيم مي‌کند که حوادث و مسائل پيش کشيده شده چندان هم جدي نيست.

 

در اين موارد براي مثال مي‌توان از منظومه‌ي دون ژوان  لُرد بايرُن نام برد که شاعر در آن مکرراً با لحني شوخي‌آميز رشته‌ کلام را به دست مي‌گيرد و حال و هواي جدّي اثر را بر هم مي‌زند. راوي تام جونز هنري فيلدينگ نيز با اين‌گونه دخالت‌ها، نمونه کاربرد آيروني رُمانتيک است.

مفهوم آيروني رمانتيک مديون راوي خودآگاه تريستام شندي اثر لارنس استرن مي‌باشد.

 

  • آيروني ساختاري يا وضعي: (Structural irony)

 

جوهر اين قسم آيروني در ساختار داستان يا نمايشنامه نهفته است. در آيروني ساختاري نويسنده به جاي استفاده گاه به گاه از آيروني کلامي، يک مؤلفه‌ ساختاري را در اثر مي‌گنجاند که در جهت دوپهلويي معني و ارزش‌گذاري در سراسر اثر جريان مي‌يابد.

يکي از شگردهاي معمول و رايج در اين نوع آيروني، خلق قهرمان ساده لوح است. چنين شخصيتي مي‌تواند راوي قصه باشد. سادگي و بي خبري او باعث مي‌شود که وي بر کلمات يا با تعبيرهائي پافشاري کند که خواننده مطلع بايد آنها را تغيير دهد يا حتي برعکس کند. تفاوت آيروني ساختاري با آيروني کلامي در آن است که در آيروني کلامي هم گوينده و هم شنونده يا خواننده از قصدِ آيرونيک گوينده آگاهي دارند. اما آيروني ساختاري مبتني است بر قصد آيرونيک نويسنده که خواننده از آن خبر دارد اما گوينده از آن بي‌خبر است.

نمونه‌ خوب سخنگوي ساده لوح را مي‌توان در مقاله‌ي طنزآميز «يک پيشنهاد سنگين و رنگين» (1729) اثر جاناتان سويفت، طنزنويس قرن هجدهم يافت.

 

ديگر تفاوت بين آيروني کلامي و آيروني ساختاري آن است که در نوع اخير، آيروني به جاي کلام، در ساختمان داستان يا نمايشنامه قرار دارد. بهترين نمونه کاربرد آيروني ساختاري در اديپ شهريار اثر سوفوکل وجود دارد. در اين نمايشنامه، قهرمان تراژدي براي فرار از سرنوشتي که پيشگويان معبد برايش پيش بيني کرده‌اند، اقدام به کارهائي مي‌کند (مثل فرار به سرزمين ديگر، کشتن شاه سرزمين واقعي خود که در واقع پدر اوست، و ازدواج با ملکه که در واقع مادر خويش است.) که او را در نهايت در مسير همان سرنوشتي قرار مي‌دهد که از آن گريخته است. هر کار اديپ، او را بيش از پيش به سرنوشت تلخ و وحشتناکش نزديک مي‌کند اما او تا آخرين لحظه حقيقت را درنمي‌يابد. اين قسم آيروني بدان مي‌ماند که شخصي بر بدبياري ديگري بخندد و نداند که به زودي او هم دچار همان بدبياري مي‌شود. به آن آيروني تراژيک و آيروني نمايشي نيز گفته‌اند.

 

مؤلفه‌ ديگر آيروني ساختاري خلق راوي جايزالخطا يا خطاپذير است. اين راوي که خود يکي از شخصيت‌هاي قصه است در عين حال که ساده لوح و کم خرد نيست برداشت‌ها و استنباط‌هاي نادرستي از مسائل و شخصيت‌هاي پيرامونش دارد و خواننده بايد بداند که اين استنباط‌ها مغاير با نظريات و علائق واقعي نويسنده است.

 

عنصر ساختاري سوم در آيروني ساختاري، وضعيت داستان است.

 

  • آيروني سقراطي: (Socratic irony)

 

در اين قسم آيروني، شخص دانائي خود را به جهالت مي‌زند و در باب موضوعي که مخاطب او ادعا دارد، آنقدر سؤال مي‌کند تا مخاطب را گرفتار ترديد کند و به طور طبيعي به او بفهماند که آن موضوع را واقعاً نمي‌دانسته است. اين اصطلاح اصلاً از روش مباحثات سقراط اقتباس شده است.

 

به طور کلي در همه اقسام آيروني، وجه اشتراک اساسي همان پوشيده سخن گفتن، تناقض و پنهان کاري است.

 

  • آيروني کلامي يا طعنه(verbal-irony) :

 

اين گونه آيروني براساس مغايرت و مخالفت بين آنچه بر زبان جاري مي‌شود با منظور حقيقي گوينده استوار است. درک اين مغايرت و جنبه‌ آيرونيک سخن بستگي به وضعيتي کلي‌ دارد که سخن آيرونيک در آن رخ مي‌دهد. براي نمونه در سطرهاي زير از شعر «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد»  اثر فروغ فرخزاد:

چه مهربان بودي اي يار، اي يگانه‌ترين يار
چه مهربان بودي وقتي دروغ مي‌گفتي
چه مهربان بودي وقتي که پلک‌هاي آينه‌ها را مي‌بستي
و چلچراغ‌ها را
از ساق‌هاي سيمي مي‌چيدي
و در سياهي ظالم مرا بسوي چراگاه عشق مي‌بردي

 

شاعر با ايجاد ساختار موازي بين عبارت‌هاي «وقتي دروغ مي‌گفتي، وقتي پلک‌هاي آينه را مي‌بستي»، «و چلچراغ‌ها را از ساقه‌هاي سيمي مي‌پيچيدي»، «و در سياهي ظالم مرا به سوي چراگاه عشق مي‌بردي» به واسطه‌ زنجيره «چه مهربان بودي»، اين پيام را القاء مي‌کند که اين يگانه‌ترين يار مهربان است، از سنخ خاصي است، مخالف با انتظار ما. تعارض ميان «مهربان بودي» و ويژگي‌هاي بعدي به خلق تأثير آيرونيک و طعنه‌آميز در اين شعر منجر مي‌شود. طعنه يا آيروني کلامي هميشه ساختار قابل تشخيصي ندارد و گاه پيچيده‌تر از تضاد آشکار بين معني با سخن است.  

 

  • آيروني نمايشي:

 

وضعيتي در نمايشنامه يا داستان که به سبب فاصله بين آگاهي تماشاگران يا خوانندگان نسبت به موضوعي در آن اثر و غفلت و ناآگاهي شخصيت مبتلا به آن موضوع ايجاد مي‌شود. در نتيجه‌ چنين وضعيتي، شخصيت مزبور به دليل ناآگاهي سخناني مي‌گويد و کارهائي مي‌کند که تماشاگر يا خواننده از نامربوط بودن آن‌ها با وضعيت واقعي آگاه است. يکي از اقسام اين نوع آيروني، آيروني تراژيک است و بهترين نمونه آن را مي‌توان در نمايشنامه اوديپ سوفوکل يافت.

 

با تأمل در مباحث مطرح شده و آشنايي با ويژگي‌هاي آيروني و انواع کارکرد آن در شکل‌گيري آثار ادبي، به خصوص آثار طنز، تا اندازه‌اي دامنه وسيع اين مفهوم شناخته و اهميت آن تبيين شد. سخن گفتن از مقوله‌هايي مانند شعر، طنز، آيروني – و ديگر پديده‌هايي که ممکن است همچنان مکشوف مانده باشند- با اين گستردگي معنا و مفهوم کاري دشوار است، به‌حدّي‌که بعضي از صاحب‌نظران رسيدن به تعريف مشخص و دقيق را در مورد اين مقوله‌ها آن‌چنان ضروري نمي‌دانند و بيشتر به خصوصيات، عناصر تشکيل‌دهنده، شيوه کارکرد و نوع اثرگذاري آنها توجه دارند.

 

در پايان، عنوان تعدادي از مقاله‌هاي ارائه شده درباره آيروني براي مطالعه علاقه‌مندان  آمده است:

  • درآمدي بر صنعت هنري آيروني در ادبيات، عابدين پاپي
  • آيروني و تفاوت آن با طنز و صنايع بلاغي مشابه، زهرا بهره‌مند
  • بررسي و تحليل انواع برجسته و پرکاربرد آيروني در مثنوي، شهرام احمدي، نرگس شفيعي آکردي
  • جلوه‌هاي آيروني در شعر حافظ، شمس الحاجيه اردلاني
  • مقايسه تحليلي کنايه و آيروني در ادبيات فارسي و انگليسي، زهرا آقازينالي

 

 

منابع:

 

  • داد، سيما (۱۳۸۵)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، انتشارات مرواريد، تهران.
  • موکه، داگلاس کالين (۱۳۸۹) آيروني از مجموعه مکتب‌ها، سبک‌ها و اصطلاح‌هاي ادبي و هنري، حسن افشار، تهران.
  • اصلاني، محمدرضا (همدان) (۱۳۹۴)، فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز ، انتشارات مرواريد، تهران.
  • شميسا، سيروس (۱۳۹۵) کليات سبک‌شناسي، انتشارات ميترا، تهران.
  • شميسا. سيروس(۱۳۹۴) نقد ادبي، انتشارات ميترا، تهران.
  • حرّي. ابوالفضل(۱۳۹۰) .درباره طنز، انتشارات سوره مهر، تهران.
  • حلبي.علي اصغر(۱۳۹۸)تاريخ طنز و شوخ‌طبعي در ايران و جهان اسلام.انتشارات اساطير، تهران.
  • پاپي. عابدين. مقاله برآمدي بر صنعت هنري آيروني در ادبيات.کانون فرهنگي چوک.
  • وب سايت دانشنامه آزاد ويکي پديا.

 

حسن ملکان، دفتر طنز حوزه هنري

لینک کوتاه مطلب : http://dtnz.ir/?p=313352
نظر بدون فحش شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.