آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي – قسمت پنجم
در قسمت قبل به دو وضعيت نمايشي (اشتباه و تلافي) از ۱۵ وضعيت نمايشي براي طراحي کمدي پرداختيم و در اين قسمت به ۳ وضعيت ديگر (عدم تناسب علت و معلول – وضعيت تکرار – وضعيت انتخاب بر سر دو راهي) خواهيم پرداخت:
۳- وضعيت عدم تناسب علت و معلول
«علت بي اهميت اوليه، بر اثر گسترده شدن گريزناپذير به نتيجهاي مهم و نامنتظر منتهي ميشود؛ مانند دعواهايي که بر دعوايي اضافه ميشوند. عدم تناسب علت و معلول بايد نمايانگر وضعيت ماشيني باشد». (برگسون، ۱۳۷۹: ۶۴)
در دنياي ما تمامي حوادث بر اساس قوانين علت و معلولي بنا نهاده شدهاند. اين قوانين همواره به شکلي هستند که تناسبي ميان علت و معلول برقرار است. هنگامي که تناسب فوق مخدوش گردد طنز بوجود ميآيد (همچون کودک دو سالهاي که با صدايي مانند يک مرد چهل ساله صحبت نمايد). عدم تناسب علت و معلول به دو شکل قابل اجرا ميباشد:
الف) علت کوچک معلول بزرگ
(قانون گلوله برف – بازي دومينو – بومرنگ)
در اين حالت معمولاً با سلسله وقايع متوالي و مستمر که به شکل علت و معلولي به هم پيوستهاند، از علت کوچک به معلول يا حادثهاي بزرگ ميرسيم. مانند بازي دومينو و يا گلوله برفي که از بالاي يک کوه سرازير ميشود. در اين موارد، ادامه و گسترش متوالي رويدادهاي کوچک، منجر به وقوع حوادث بزرگي ميشوند (دعوايي که بر دعواهاي ديگر افزوده ميشود). زيبايي آن نيز زماني خواهد بود که به شکل دايرهاي اين وقايع همچون يک بومرنگ به نقطهي اول خود باز گردند (به عنوان مثال، وقايعي که در اثر جنگ و جدل بر سر يک نقشه گنج به شکل متوالي گسترش مييابند و در نهايت متوجه ميشويم که اين نقشه جعلي بوده است اما ناگهان، بار ديگر نقشه گنج ديگري وارد داستان ميشود و بدين ترتيب همه چيز دوباره به نقطه اول باز ميگردد، و يا همچون فيلم کفشهاي ميرزا نوروز).
ب)علت بزرگ معلول کوچک
در اين حالت يک حادثه بزرگ در نهايت نتيجهاي کوچک و محقر به بار ميآورد. همچون دستگاه عظيمي که بعد از ساعتها کار، محصولش، شئي کوچک و بي ارزش است (به عنوان مثال يک پيرمرد براي فروريختن برجهاي دوقلو خوشحال ميشود. چرا که بعد از فروريختن برجها، نور خورشيد به گلدان کوچکش در آپارتمان مجاور آن دو برج ميرسد. در اصل، حادثهاي بزرگ همچون ريزش برجها باعث ميشود تا معلولي کوچک ـ همچون نورگيري گلداني محقر ـ از آن بهرهمند شود).
۴- وضعيت تکرار
«تکرار يعني يک وضعيت چند بار به يک شکل رخ دهد و اين ترتيب با جريان زندگي که دگرگون شدن لازمه آن است، تعارض پيدا ميکند» (برگسون، ۱۳۷۹: ۶۹) تکرار در چندين شکل قابل بررسي است:
الف) تکرار موقعيت
-چند موقعيت مشابه، هم زمان يا با فاصله کمي از يکديگر به وقوع ميپيوندند.
همزماني اعمالي مشابه، توسط چند شخص و يا وقوع حوادث يکسان به شکلي که گويا آنها قرينه يکديگر هستند. هرچه هماهنگي و تشابه در اعمال شخصيتها و رخداد وقايع، يکسانتر باشد، طنز داستان نيز بيشتر خواهد شد. موقعيت تکرار در خصوص حرکات ارادي و حتي غيرارادي نيز سبب ايجاد وضعيت کميک خواهد شد (مانند چند عطسهي هم زمان).
-يک موقعيت خاص در مدت زماني کوتاه به دفعات تکرار ميشود و يا يک حادثه در طول زندگي يک شخص، پياپي اتفاق ميافتد (تکرار يک روز خاص بهطور مستمر در طول زندگي شخصيت کمدي و يا ديدن يک دوست به دفعات در يک روز خاص و در مکانهاي مختلف).
ب) اعمال تکراري
– انجام تکراري اعمالي قابل حدس و پيش بيني توسط شخصيت کمدي همچون يک ماشين خودکار در حالات زير:
– تکرار رفتار (همچون يک ماشين خودکار)
حالات اعمال تکراري
– تکرار حرکت (تيک) – تکرار گفتار (تکيه کلام) – تکرار اعمال طرف مقابل (تقليد)
هر چقدر در انجام حالات فوق، شخصيت کمدي تداعي يک عمل غيرارادي و کاملاً ماشيني و با تکرارهاي منظم و قابل پيش بيني را بنمايد، وضعيت براي مخاطبين کميکتر ميشود. مانند حرکات بستن پيچ، توسط چاپلين در عصر جديد.
ج) تکرار شخصيت و شخصيت تکراري
شباهت شخصي مشابه شخصيت کمدي و يا شباهت ساير افراد با يکديگر، همچون دوقلوهاي يکسان. حال هر چقدر شباهت ظاهري ميان دو فرد بيشتر اما اعمال و خلقياتشان مغاير يکديگر باشد اين وضعيت کميکتر خواهد شد (مثلاً تطبيق و مقايسه دو شخص که به ظاهر مشابه يکديگر هستند اما يکي جنايت کار و ديگري فردي صاحب مقام و منزلت است). همچنين شباهت همهي اهالي يک شهر به يکديگر نيز باعث ايجاد خنده ميشود.
مشاهدهي افرادي که بهتدريج شبيه به هم ميشوند. مثلاً همگي تبديل به کرگدن خواهند شد نيز جالب و خندهدار ميتواند باشد (نمايشنامهي کرگدن اوژن يونسکو).
۵- وضعيت انتخاب بر سر دو راهي
در اين وضعيت شخصيت کمدي معمولاً در برابر چند موقعيت متفاوت اما هم ارزش، قرار ميگيرد که مجبور به انتخاب يکي از آنها ميشود. اين موقعيتها يا ممکن است عامل خارجي داشته باشند و يا ريشه در تضادهاي دروني خود شخص داشته باشند.
عامل خارجي
الف) هر دو موقعيت خارجي کاملاً جذاب هستند و اما هر يک جذابيت خاص خود را دارند. مثلاً انتخاب ميان دو زن زيبا توسط شخصيت کمدي.
ب) هر دو موقعيت کاملاً غير جذاب هستند. مانند، مجبور شدن شخصيت کمدي براي انتخاب ميان دو زن زشت.
ج) هر دو موقعيت داراي نکات مثبت و منفي خاص خود هستند. مثلاً قرار گرفتن شخصيت کمدي در موقعيت انتخاب بين يک زن زشت و پولدار و يک زن زيباي کم پول.
عامل دروني
قرارگرفتن دو خصيصهي متضاد در وجود شخصيت کمدي، که هر بار وي بناچار براساس يکي از آن خصيصهها عمل مينمايد.
(مانند: فيلم دو نخاله در آکسفورد که شخصيت لورل دراثر يک ضربه معمولي از يک شخصيت منفعل و ترسو تبديل به يک استاد دانشگاه جسور ميگردد و اين دگرگوني و تغيير حال، مرتباً اتفاق ميافتد و سبب ايجاد وقايع کميکي ميشود.)
برگسون در اين خصوص چنين ميگويد:
«اگر شخصي بين رکگويي که مردم را جريحهدار ميکند و ادب که آنها را به اشتباه مياندازد در ترديد باشد و اگر هر دو احساس، در عين متضاد بودن با هم پيش روند و يک نوع سازش، پيش خود برقرار کنند که نشاندهندهي پيچيدگي زندگي باشد؛ داستان جدي است. اما اگر دو احساس سازش ناپذير در يک آدم گرد آيند و او مرتب از اين حال به آن حال شود کميک ميشود. (برگسون، ۱۳۷۹: ۶۲)
در قسمت هاي بعدي به ساير وضعيت هاي نمايشي طنز خواهيم پرداخت.
فرزين پورمحبي – دفتر طنز حوزه هنري