آشنايي با نگارش طنز و کمدي در ادبيات نمايشي، قسمت پانزدهم
در قسمتهاي قبل به ۱۴ وضعيت نمايشي و ساختار نمايشي و طراحي داستان هاي طنز و تاثير و کارکرد هر يک از عناصر در ساختار طرح دراماتيک طنز پرداختيم و در اين قسمت آشنايي با عناصر فوق را ادامه خواهيم داد.
پيچيدگي
پيچيدگي شامل موانعي است که بر سر راه کاراکتر محوري قرار ميگيرند و او را از هدف باز ميدارد و همين عامل است که ستيز را باعث ميشود.
اما موانع در ساختار داستانهاي طنز چگونه بايد باشد؟
در اغلب آثار جدي، براي افزايش تعليق داستان، موانع به شکلي طراحي مي شوند که با توان و امکانات قهرمان سازگار باشند. چراکه براي مخاطب نتيجه ستيز قهرمان با موانع بسيار سخت و يا بسيار آسان همواره قابل پيش بيني است. اما در آثار طنز اين اصل آنچنان که بايد و شايد رعايت نميگردد. شخصيت کمدي در آثار طنز ميتواند با موانع بسيار سخت و يا بسيار آسان روبرو گردد. اما در ادامه روند داستان ناگهان موانع فوق عکس ظاهر خود عمل مينمايند. يعني موانع سخت، آسان و موانع آسان، سخت ميشوند.
- موانع بسيار سخت
موانع بسيار سخت، بر اساس خلق رويدادي خارق العاده (مانند ورود موجودي وحشتناک و شگفت انگيز) بر سر راه شخصيت کمدي و يا با توجه به دسيسههاي غافلگيرکننده نقش منفي طراحي ميشوند. اما معمولاً همه آنها به مدد شانس و تصادف و يا بر اساس تکيه بر گنجاندن نقطه ضعفي در آنها و يا ظهور و بروز خارج از انتظار يک قابليت خاص در شخصيت کمدي (مانند نصب يک ماسک جادويي در فيلم «ماسک») برطرف ميشوند. به هر تقدير آنچه مسلم است؛ اين موانع، معمولاً با اراده و انگيزه شخصيت کمدي و يا تلاش هدفمند او، حل نميشود. (عکس آثار جدي)
مثلاٌ نقطه ضعف مرد غول پيکر در يکي از فيلمهاي هارولد لويد دندان دردش ميشود و مداواي آن توسط هارولد لويد باعث ميشود تا او خود را مديون لويد دانسته و در اتفاقات بعدي داستان کمک حال وي در رفع مشکلاتش شود. (شکست يک شبه ارتش)
همچنين ممکن است در زماني که لازم است وقوع زلزله و يا خسوف و کسوفي ناگهاني به مدد شخصيت کمدي آمده و مشکلات وي را حل کند.
از سويي ديگر موانعي که پيش روي شخصيت کمدي قرار ميگيرند بعضا آن قدر سنگين و سخت هستند که شخصيت کمدي را ميتوانند به راحتي پشيمان کرده[۱] و يا او را در کمال بهت و حيرت مخاطب، به مسيري ديگر بکشانند و بدين شکل، جهت داستان نمايش نيز ناگهان تغيير نمايد که بالطبع قرارگرفتن شخصيت کمدي در چنين وضعيتي، بسيار کميک خواهد شد.
نحوه حل مشکلات و برداشتن موانع موجود
در شرائطي خاص و نزديک به انتهاي فيلم کمدين به شکل تصادفي متوجه نقطه ضعف غالباً مضحکي در موانع ميشود و به مدد آن نقطه ضعف و البته با چاشني شانس و تصادف موفق ميشود. مانع مربوطه را از ميان بر دارد. مثلاً متوجه ميشود پدر دختر، نسبت به چيز مضحکي مانند قلقلک حساس است و يا ميتواند با خواندن لالايي او را به خواب عميقي فرو ببرد و… .
- موانع بسيار آسان در دو حالت ديده مي شوند.
الف) علي رغم ظاهرشان، موانع آنچنانکه نشان ميدهند آسان نيستند.
در بعضي از مواقع ظاهر موانع، ساده و حتي مسخره به نظر ميرسند. اما شخصيت کمدي با اولين اقدام خود ناگهان متوجه ميشود که اين موانع به ظاهر ساده، بسيار سختتر از آن چيزي هستند که در ابتدا به نظر ميرسيدند. مثلاٌ ممکن است يک سگ زيباي کوچک و به ظاهر آرام در وقت مقتضي، ناگهان تبديل به يک سگ درنده شود. پسر۸ ساله فيلم تنها در خانه نيز ممکن است در وهله اول از ديد چند دزد خانه مانع آساني به حساب بيايد اما در ادامه، پسر فوق با انجام کارهاي شگفت انگيزش تبديل به مانعي بسيار سخت براي دزدها ميشود. اگر زماني هم قصد شخصيت کمدي براي رسيدن به معشوقه دور ماندهاش باشد، همواره پدري سختگير و کاملاً هوشيار بر سر راه او قرار ميگيرد و در آخرين لحظات و در زماني که شخصيت کمدي فکر ميکند به وصال معشوقهاش خواهد رسيد، ناگهان تمامي ترفندهاي به کار گرفته شده توسط شخصيت کمدي را نقش بر آب ميکند.
ب) ظاهر و باطن موانع آسان هستند.اما شخصيت کمدي براي حل آنها راهي غافلگيرکننده و خلاف معمول را برميگزيند. (براي مثال کارهايي که لورل انجام ميدهد و اسباب حيرت هاردي را فراهم ميکند.)
اينگونه کمديها معمولاً هجو داستانهاي جدي محسوب ميشوند. يعني به نوعي مبارزات قهرمانان در تلاش براي از بين بردن موانع با توجه به آساني موانع فوق و تلاش هاي مضحک و سخت کوشانه شخصيت کمدي به هجو کشانده ميشود. پارودي نيز از همين قانون در هجو تراژدي استفاده ميکند يعني به سُخره گرفتن تلاشهاي انجام يافته و يا احساسات قهرمانان تراژديها.
بحران
اساس بحران بر دگرگوني و تغيير وضع، از حالي به حال ديگر است. بحران، عاطفيترين و پر هيجانترين بخشهاي يک نمايش را شامل ميشود که در آن، مخاطبها دچار حداکثر تاثيرپذيري خود نسبت به وقايع نمايش هستند.
در طي هر بحران همواره ميتوان شاهد تغيير وضعيت از حالت متعادل به نامتعادل و بالعکس بود. هر صحنه معمولاً يک بحران را به نمايش ميگذارد و تعداد صحنهها نيز بسته به ريتم اثر، کم و يا زياد ميشوند. با توجه به ماهيت نمايشهاي کمدي و نياز چنين نمايشهايي به داشتن ريتمي تند، لذا تعداد صحنهها و در نتيجه ميزان بحران نمايشهاي کمدي، بايد نسبت به آثار جدي افزايش يابد.
همان گونه که اشاره شد، بحران با ايجاد درگيري عاطفي ميزان هيجان مخاطب را بالا ميبرد. اما نبايد دامنه يک بحران را بيش از حد لازم گسترش داد. چرا که توانايي خنديدن افراد بر يک واقعه کميک که خود ناشي از يک موقعيت بحراني است، حدي دارد. (مسئلهاي که در طنزهاي سخيف اتفاق ميافتد.) بنابراين لازم است که صحنهها را به گونهاي چيد که بر اساس ظرفيت تماشاچي بحرانها شکل بگيرند و رفته رفته بحرانها شدت يابند و آخرين بحران کميکترين وضعيت را شامل شود. براي اين کار در ابتدا بالاترين بحران نمايش (که معمولاً در نقطه اوج داستان هم قرار ميگيرد.) از طريق تعيين سختترين کشمکش ميان شخصيت کمدي و ساير افراد داستان مشخص ميشود. سپس بقيه بحرانها با شدتي کمتر در کنار بحران اصلي و به ترتيب سنگيني حوادث شان چيده ميشوند. بدين ترتيب، ميتوان نتيجه گرفت؛ بهتر است کميکترين صحنهها را به سه چهارم پاياني فيلم اختصاص داد. هرچه نمايش کميکتر باشد ريتم آن تندتر و صحنهها کوتاهتر و تعداد بحرانها نيز بيشتر خواهند بود. چرا که در نمايشهاي کمدي نويسنده کمتر به جزئيات ميپردازد و اشخاص بازي هم مرتباً از يک «در» وارد ميشوند و از «در» ديگر بيرون ميروند. در نمودار زير سير صعودي بحرانها به ترتيب مشخص شده است.
[۱]– قانوني که در داستانهاي جدي به شدت رعايت ميشود و آن اين است که موانع ميبايست بر اساس توان قهرمان تعريف ميشود تا وي را پيشمان نکنند.